قاتی پاتی
دانلود بهترین مطالب و ورزش و...
نگارش در تاريخ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط علیرضا

در ادامه ببینید...


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط علیرضا
 
دزد اصلی کیه ؟ ( حتما بخوانید) www.taknaz.ir


توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : " دربـــــــــــــــــست " .

نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و به اصطلاح همون جلسه که پیش تر شرح دادم شروع شد.

 

کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم :

 

راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

 

مسافر : نوش جونش !

 

راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

 

مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده

 

راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

 

مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما ... مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟

 

راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !

 

مسافر : خب آقا جان راضی نیست نخر! لاستیک نخر ...

 

راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟

 

مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ...

 

راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

 

مسافر (با خونسردی) : میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.

 

راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ...

 

مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه

 

راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

 

من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم . راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

 

همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ...

نویسنده : فواد عطار علیایی

نگارش در تاريخ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط علیرضا
توصیه های مفید در زندگی

 
Three things in life that, once gone, never come back
 
 
Time
 
 
Words
 
 
Opportunity
 
 
سه چیز در زندگی که بگذرد و هرگز بر نمیگردد:
 
زمان
 
واژه ها
 
فرصت
 

Three things in life that may never be lost
 
Peace
 
 
Hope
 
 
Honesty
 
 
سه چیز در زندگی که هیچ وقت از بین نمی رود:
 
صلح
 
امید
 
صداقت
 

Three things in life that are most valuable    
 
Love
 
 
Self - Confidence
 
 
Friends
 
 
سه چیز که در زندگی بسیار ارزشمند هستند:
 
عشق
 
اعتماد به نفس
 
دوستان
 

Three things in life that are never certain
 
Dreams
 
 
Success
 
 
Fortune
 
 
سه چیز که هیچ وقت قطعی نیستند:
 
رویاها
 
موفقیت
 
آینده
 

Three things that make a man/woman
 
Hard work
 
Sincerity
 
 
Commitment
 
 
سه چیز که زن / مرد را می سازد:
 
زحمت
 
درستی
 
تعهد
 

Three things in life that can destroy a man/woman
 
Alcohol
 
 
Pride
 
 
Anger
 
 
سه چیز که زن / مرد را نابود می کند:
 
الکل
 
غرور
 
عصبانیت
 

Three things in life that, once lost, hard to build-up
 
Respect
 
 
Trust
 
 
Friends
 
 
سه چیز که هنگامیکه از بین رفت سخت افزایش میابد:
 
احترام
 
اعتماد
 
دوستان
 

Three things in life that never fail
 
True Love
 
 
Determination
 
 
Belief
 
 
سه چیز که هرگز شکست نمی خورد:
 
عشق حقیقی
اراده
                                                             اعتقاد
 

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط علیرضا

عکسهای بامزه از حیوانات

فقط در ادامه ی مطلب....






ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط علیرضا

برای مشاهده لطفا به ادامه ی مطلب بروید .

نظر یادتون نره!!!!


ادامه مطلب...